وقتی که واقعا دلتنگش میشی هیچی ارامت نمیکند
نه سکوت نه موسقی نه سیگار....
باور کن خیلی سخته صبح وقتی از خواب بیدار میشی اولین چیزی که به ذهنت میرسه او هست
که دیگه همرایت نیست
دیگه نمیتانی چیزی بخوری نمیتانم کاری کنی حس میکنی دنیا به اخر رسیده
فقط و فقط او هست که در ذهنت مثل فرشته قدم میزنه
و با هر قدمش شعله داغ را در قلبت روشن میکنه
وتو هم میخواهی بیدون هیچ هدفی راه بیوفتی به طولانی ترین کوچه این شهر....
احساس میکنی قلبت تنها برای او میتپد
اون وقت است که میشی یک مجنون تمام عیار
عشق است دیگه ازاین دیوانه گی ها را داره...
تمام روزت با بی قراری مگذره
وشب کی فکرش میمانی بخوابی.....
میایی روی این صفحه سیاه مینوسی
از درد,از زخم عشق...
بگذار اعتراف کنم امشب دلم خیلی برایت تنگ شده
باور کن باورم نمیشه این شبها بی تو ام
بگذار اعتراف کنم این دل دیوانه اسیر توست
فقط بهانه اش تویی
دست خودم نیست مرا با بیتابی ها آشنا کرد.