من عهد بستم
در رهی عشق تو
انقلاب خواهم کرد....
من وتنهای
دست به دست هم
شب های تاریک خالی از ستاره
روزهای غم انگیز خالی از آفتاب
در امتداد بیابان های این شهر قدم میزنم
بیابان های این شهر را پای یباده به لرزه میارم
(کوچه های گوهرشاد)
صحراهای این شهر را با اشکم دریا میسازم
دریای خروشان
از اشک
از تنهای
از....
اره منم
منم مجنون
منم فرهاد
منم...
منم عاشق
عهد بستم تمام جاده های این شهر را
با خاگستر سیگارم یکسان خواهم کرد !